کد مطلب:28696 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126
آن گاه كه شما سربلندی یافته بودید و دشمنتان بیم داشت كه ریشه كن شود و كشتاری سخت به ایشان روی آورده بود و دردِ جراحت را می چشیدند، ایشان قرآن ها را برافراشتند و شما را [ به دروغ] به حكم آن فرا خواندند تا خشمتان را از خود، دور كنند و جنگ میان شما و خویش را فرو بنشانند و به حیله و فریب، شما را منتظر حوادث آینده روزگار سازند. آن گاه كه بر آنچه ایشان دوست داشتند، همدست شدید و آنان را به خواستشان رساندید، جز فریب خوردگانی نبودید. به خدا سوگند، گمان ندارم كه از این پس راه هدایت یابید و به خردورزی روی آرید.[1]. 2589. وقعة صِفّین:عَدیّ بن حاتم به جستجوی علی علیه السلام برآمد و در راه، هر چه بر آن گام می نهاد، جز جسد انسانی یا پا و دستی [ بریده] نبود. پس علی علیه السلام را زیر پرچم های [ قبیله] بَكر بن وائل یافت و گفت:ای امیر مؤمنان! آیا تا هنگام مرگ، ایستادگی نكنیم؟ علی علیه السلام گفت:«نزدیك شو!». عَدی نزدیك شد تا گوشش را بر بینی علی علیه السلام نهاد. پس [ علی علیه السلام به او] گفت:«دریغا! انبوهی از اینان كه با من اند از فرمانم سر می پیچند؛ امّا معاویه با كسانی است كه از او اطاعت می كنند و از فرمانش سرنمی پیچند!».[2].
2588. امام علی علیه السلام - آن گاه كه قرآن برافراشتنِ معاویه، یاران امام علیه السلام را فریفت و ایشان در صفّین از نبرد دست كشیدند -:شما كاری كردید كه نیروی اسلام را فرو كاست و توانش را از میان برد و سستی و خواری بر جای نهاد.